: منوي اصلي :
صفحه اصلي وضعيت من در ياهو پست الكترونيك پارسي بلاگ
ورود به مدیریت درباره من
: درباره خودم :
: پيوندهاي روزانه :
خبرگزاری ایرنا [128]خبر گزاری ایسنا [113]خبر گزاری فارس [86]خبرگزاری مهر [169]پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری [100][آرشیو(5)] : لوگوي وبلاگ : : لينك دوستان من : شلمچهتمهیدات برای حضور و ظهورپاسبان*حرم دل *شده ام شب همه شبنشانه هاشهدای استان خراسانماه و مهرخبر هفتهجهاد مجازیجهاد مجازیعلمدار دینلــعل سـلـسـبیــل ( دل نوشته های یک هاجر )آسمان سرخامیدزهراانا قادمپوتین خاکیمسیر انتظاریاران نابکهف الشهداهر کجا باشم آسمون مال منهمجنون صفتپله پله تا خداحریم یاسحریم یاسکجایند مردان بی ادعا؟گام آخر...یعسوبوبلاگ قالبانتظار سبزمعبرکوثربی قرارشهید احمدیاننافذقافله شهدانسیم جبههآیههای عشق...عشققاسم کرمیانصار المهدیگل نرگسراز گل سرخکوچه ام مهتابی است : لوگوي دوستان من : : فهرست موضوعي يادداشت ها : گزارش تصویری[7] . : آرشيو يادداشت ها : سلام بر عشقخاطره یک اسیرسخنرانی شهید باکریشهید برونسیشهید جواد فکوریاخراجی هاماه رمضانشهید محمد تقی خوش خواهشگزارش تصویری از بهشت رضا مشهد مقدسحرف های ماندگارشهید چمرانشهید همتشهیدمحمود کاوهگزارش تصویری از راهپیمایی روز قدسشهید یوسف کلاهدوزشهید آقاسی زادهشهید میرزاییشهید حسین فهمیدهدیدار رهبر با خانواده ی شهید آوینیشهید علم الهدیشهید آوینی ( از زبان خودش )بخشی از وصیت نامه شهید مهدی باکریدر خاطر کوه ها (شهید کاوه)گزارش تصویری از یادگاران جنگاز آقا مرتضی بگوییمشهید رفیعیشهید پازوکیشهید آوینی (از زبان همسرش)دست نوشته شهیدمین و پای مرتضیگزارش تصویری روز 22 بهمننمی دانم چرا باید اینجارا کندشعر معروف نظار قطریروضه صحرای کربلاخاطرهعبارت آشناگزارش تصویری از راهیان نوراستقبال شهادتدعوای جنگیاگر عیرت داشتیاینجا شهیدی خفته استخوابی که زیاد بستری می دیدسیروس صادقی رفت روی مین : نوای وبلاگ : : جستجو در وبلاگ : پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه ما صاحبی داریم برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید خاطره ی یک اسیر پنج شنبه 86 شهریور 15 ساعت 10:5 عصر در دوران اسارت رفقای اسیر خیلی زود با زندگی روزمره عادت کرده و خودشان را با شرایط جدید وفق می دادند. به هر چیزی که احتیاج پیدا می کردند ،همان روز با ابتکاراتی که به خرج می دادند مشکل بر طرف می شد. اولین باری که لباس تنشان پاره شد و به وصله کردن احتیاج داشتند ، قبل از اینکه لباس پاره شود و پارگی آن مشخص شود ،هر کجا تکه پارچه ای پیدا می کردند آن را می شستند و کنار می گذاشتند ، با سیم خاردار سوزن درست می کردند ، از پتو نخ کشیده و لباس های خود را وصله می کردند. در فصل تابستان آبها گرم بود آنها احتیاج داشتند آب خنک بنوشند ، با پلاستیک های خالی سرم و حلب های خالی روغن یک یا پنج کیلویی آب سرد کن دستی اختراع کردند و به دور از چشم مامورین حزب بعث دور آنها را گونی پیچ کرده و در هوای آزاد خیس می گذاشتند و با این کار، آب آن را از هر آب سرد کنی سردتر و خنک تر می شد. وقتی به سبزی خوردن احتیاج پیدا کردند با سربازهای عراقی معامله می کردند. می گفتند ما لباس شما را می دوزیم و رفو می کنیم شما هم از شهرتان برای ما تخم سبزی بیاورید و در کوتاهترین مدت جلوی هر آسایشگاه سبزی کاشته شد و دیگر احتیاجی به تخم سبزی نداشتند. تخم سبزی را هم از درون باغچه سبزی می گرفتند و به این ترتیب خود کفا شدند . عراقی ها درمورد تیغ دادن برای اصلاح سر و صورت خیلی خسیس بودند و بودجه ای برای این کار نداشتند ، بیشتر اوقات با یک تیغ باید بیش از چهار تا پنج اسیر سر و صورت خود را می تراشیدند ، تیغ ها کند می شد ، سر و صورت بچه ها پاره و غرق به خون می شد ، رفقا برای اینکه این مشکل را از بین ببرند ، با مشورت همگانی صندوق انصارالمجاهدین درست کردند و هریک از اسرا ماهانه دویست و پنجاه فلوس به آن صندوق واریز می کردند . از مبالغ جمع آوری شده در آن صندوق برای مراسم و انجام کارهای گروهی و خرید تیغ و تامین سایر نیازهای ضروری استفاده می شد. نوشته شده توسط : تخریبچی نظرات ديگران [ نظر] :لیست کامل یاداشت ها : نویسنده جدیدحذفآموزش بزرگترین اسلحه در جهانکرامات شهداء بعداز شهادتتوجه در نمازکرامات شهداء بعداز شهادتنیّت ها باید پاک باشدنشانى براى هشت سال بعدمین مسخره[عناوین آرشیوشده]
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
شلمچهتمهیدات برای حضور و ظهورپاسبان*حرم دل *شده ام شب همه شبنشانه هاشهدای استان خراسانماه و مهرخبر هفتهجهاد مجازیجهاد مجازیعلمدار دینلــعل سـلـسـبیــل ( دل نوشته های یک هاجر )آسمان سرخامیدزهراانا قادمپوتین خاکیمسیر انتظاریاران نابکهف الشهداهر کجا باشم آسمون مال منهمجنون صفتپله پله تا خداحریم یاسحریم یاسکجایند مردان بی ادعا؟گام آخر...یعسوبوبلاگ قالبانتظار سبزمعبرکوثربی قرارشهید احمدیاننافذقافله شهدانسیم جبههآیههای عشق...عشققاسم کرمیانصار المهدیگل نرگسراز گل سرخکوچه ام مهتابی است : لوگوي دوستان من : : فهرست موضوعي يادداشت ها : گزارش تصویری[7] . : آرشيو يادداشت ها : سلام بر عشقخاطره یک اسیرسخنرانی شهید باکریشهید برونسیشهید جواد فکوریاخراجی هاماه رمضانشهید محمد تقی خوش خواهشگزارش تصویری از بهشت رضا مشهد مقدسحرف های ماندگارشهید چمرانشهید همتشهیدمحمود کاوهگزارش تصویری از راهپیمایی روز قدسشهید یوسف کلاهدوزشهید آقاسی زادهشهید میرزاییشهید حسین فهمیدهدیدار رهبر با خانواده ی شهید آوینیشهید علم الهدیشهید آوینی ( از زبان خودش )بخشی از وصیت نامه شهید مهدی باکریدر خاطر کوه ها (شهید کاوه)گزارش تصویری از یادگاران جنگاز آقا مرتضی بگوییمشهید رفیعیشهید پازوکیشهید آوینی (از زبان همسرش)دست نوشته شهیدمین و پای مرتضیگزارش تصویری روز 22 بهمننمی دانم چرا باید اینجارا کندشعر معروف نظار قطریروضه صحرای کربلاخاطرهعبارت آشناگزارش تصویری از راهیان نوراستقبال شهادتدعوای جنگیاگر عیرت داشتیاینجا شهیدی خفته استخوابی که زیاد بستری می دیدسیروس صادقی رفت روی مین : نوای وبلاگ : : جستجو در وبلاگ : پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه ما صاحبی داریم برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید خاطره ی یک اسیر پنج شنبه 86 شهریور 15 ساعت 10:5 عصر در دوران اسارت رفقای اسیر خیلی زود با زندگی روزمره عادت کرده و خودشان را با شرایط جدید وفق می دادند. به هر چیزی که احتیاج پیدا می کردند ،همان روز با ابتکاراتی که به خرج می دادند مشکل بر طرف می شد. اولین باری که لباس تنشان پاره شد و به وصله کردن احتیاج داشتند ، قبل از اینکه لباس پاره شود و پارگی آن مشخص شود ،هر کجا تکه پارچه ای پیدا می کردند آن را می شستند و کنار می گذاشتند ، با سیم خاردار سوزن درست می کردند ، از پتو نخ کشیده و لباس های خود را وصله می کردند. در فصل تابستان آبها گرم بود آنها احتیاج داشتند آب خنک بنوشند ، با پلاستیک های خالی سرم و حلب های خالی روغن یک یا پنج کیلویی آب سرد کن دستی اختراع کردند و به دور از چشم مامورین حزب بعث دور آنها را گونی پیچ کرده و در هوای آزاد خیس می گذاشتند و با این کار، آب آن را از هر آب سرد کنی سردتر و خنک تر می شد. وقتی به سبزی خوردن احتیاج پیدا کردند با سربازهای عراقی معامله می کردند. می گفتند ما لباس شما را می دوزیم و رفو می کنیم شما هم از شهرتان برای ما تخم سبزی بیاورید و در کوتاهترین مدت جلوی هر آسایشگاه سبزی کاشته شد و دیگر احتیاجی به تخم سبزی نداشتند. تخم سبزی را هم از درون باغچه سبزی می گرفتند و به این ترتیب خود کفا شدند . عراقی ها درمورد تیغ دادن برای اصلاح سر و صورت خیلی خسیس بودند و بودجه ای برای این کار نداشتند ، بیشتر اوقات با یک تیغ باید بیش از چهار تا پنج اسیر سر و صورت خود را می تراشیدند ، تیغ ها کند می شد ، سر و صورت بچه ها پاره و غرق به خون می شد ، رفقا برای اینکه این مشکل را از بین ببرند ، با مشورت همگانی صندوق انصارالمجاهدین درست کردند و هریک از اسرا ماهانه دویست و پنجاه فلوس به آن صندوق واریز می کردند . از مبالغ جمع آوری شده در آن صندوق برای مراسم و انجام کارهای گروهی و خرید تیغ و تامین سایر نیازهای ضروری استفاده می شد. نوشته شده توسط : تخریبچی نظرات ديگران [ نظر] :لیست کامل یاداشت ها : نویسنده جدیدحذفآموزش بزرگترین اسلحه در جهانکرامات شهداء بعداز شهادتتوجه در نمازکرامات شهداء بعداز شهادتنیّت ها باید پاک باشدنشانى براى هشت سال بعدمین مسخره[عناوین آرشیوشده]
: لوگوي دوستان من :
: فهرست موضوعي يادداشت ها : گزارش تصویری[7] . : آرشيو يادداشت ها : سلام بر عشقخاطره یک اسیرسخنرانی شهید باکریشهید برونسیشهید جواد فکوریاخراجی هاماه رمضانشهید محمد تقی خوش خواهشگزارش تصویری از بهشت رضا مشهد مقدسحرف های ماندگارشهید چمرانشهید همتشهیدمحمود کاوهگزارش تصویری از راهپیمایی روز قدسشهید یوسف کلاهدوزشهید آقاسی زادهشهید میرزاییشهید حسین فهمیدهدیدار رهبر با خانواده ی شهید آوینیشهید علم الهدیشهید آوینی ( از زبان خودش )بخشی از وصیت نامه شهید مهدی باکریدر خاطر کوه ها (شهید کاوه)گزارش تصویری از یادگاران جنگاز آقا مرتضی بگوییمشهید رفیعیشهید پازوکیشهید آوینی (از زبان همسرش)دست نوشته شهیدمین و پای مرتضیگزارش تصویری روز 22 بهمننمی دانم چرا باید اینجارا کندشعر معروف نظار قطریروضه صحرای کربلاخاطرهعبارت آشناگزارش تصویری از راهیان نوراستقبال شهادتدعوای جنگیاگر عیرت داشتیاینجا شهیدی خفته استخوابی که زیاد بستری می دیدسیروس صادقی رفت روی مین : نوای وبلاگ : : جستجو در وبلاگ : پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه ما صاحبی داریم برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید
: فهرست موضوعي يادداشت ها :
سلام بر عشقخاطره یک اسیرسخنرانی شهید باکریشهید برونسیشهید جواد فکوریاخراجی هاماه رمضانشهید محمد تقی خوش خواهشگزارش تصویری از بهشت رضا مشهد مقدسحرف های ماندگارشهید چمرانشهید همتشهیدمحمود کاوهگزارش تصویری از راهپیمایی روز قدسشهید یوسف کلاهدوزشهید آقاسی زادهشهید میرزاییشهید حسین فهمیدهدیدار رهبر با خانواده ی شهید آوینیشهید علم الهدیشهید آوینی ( از زبان خودش )بخشی از وصیت نامه شهید مهدی باکریدر خاطر کوه ها (شهید کاوه)گزارش تصویری از یادگاران جنگاز آقا مرتضی بگوییمشهید رفیعیشهید پازوکیشهید آوینی (از زبان همسرش)دست نوشته شهیدمین و پای مرتضیگزارش تصویری روز 22 بهمننمی دانم چرا باید اینجارا کندشعر معروف نظار قطریروضه صحرای کربلاخاطرهعبارت آشناگزارش تصویری از راهیان نوراستقبال شهادتدعوای جنگیاگر عیرت داشتیاینجا شهیدی خفته استخوابی که زیاد بستری می دیدسیروس صادقی رفت روی مین
: نوای وبلاگ :
وبلاگ قالب
وبلاگ حب الحسین اجننی
وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند
وبلاگ شلمچه
ما صاحبی داریم
برای سفارش قالب به دو
وبلاگ اول می تونید
سر بزنید
خاطره ی یک اسیر
در دوران اسارت رفقای اسیر خیلی زود با زندگی روزمره عادت کرده و خودشان را با شرایط جدید وفق می دادند. به هر چیزی که احتیاج پیدا می کردند ،همان روز با ابتکاراتی که به خرج می دادند مشکل بر طرف می شد. اولین باری که لباس تنشان پاره شد و به وصله کردن احتیاج داشتند ، قبل از اینکه لباس پاره شود و پارگی آن مشخص شود ،هر کجا تکه پارچه ای پیدا می کردند آن را می شستند و کنار می گذاشتند ، با سیم خاردار سوزن درست می کردند ، از پتو نخ کشیده و لباس های خود را وصله می کردند. در فصل تابستان آبها گرم بود آنها احتیاج داشتند آب خنک بنوشند ، با پلاستیک های خالی سرم و حلب های خالی روغن یک یا پنج کیلویی آب سرد کن دستی اختراع کردند و به دور از چشم مامورین حزب بعث دور آنها را گونی پیچ کرده و در هوای آزاد خیس می گذاشتند و با این کار، آب آن را از هر آب سرد کنی سردتر و خنک تر می شد. وقتی به سبزی خوردن احتیاج پیدا کردند با سربازهای عراقی معامله می کردند. می گفتند ما لباس شما را می دوزیم و رفو می کنیم شما هم از شهرتان برای ما تخم سبزی بیاورید و در کوتاهترین مدت جلوی هر آسایشگاه سبزی کاشته شد و دیگر احتیاجی به تخم سبزی نداشتند. تخم سبزی را هم از درون باغچه سبزی می گرفتند و به این ترتیب خود کفا شدند . عراقی ها درمورد تیغ دادن برای اصلاح سر و صورت خیلی خسیس بودند و بودجه ای برای این کار نداشتند ، بیشتر اوقات با یک تیغ باید بیش از چهار تا پنج اسیر سر و صورت خود را می تراشیدند ، تیغ ها کند می شد ، سر و صورت بچه ها پاره و غرق به خون می شد ، رفقا برای اینکه این مشکل را از بین ببرند ، با مشورت همگانی صندوق انصارالمجاهدین درست کردند و هریک از اسرا ماهانه دویست و پنجاه فلوس به آن صندوق واریز می کردند . از مبالغ جمع آوری شده در آن صندوق برای مراسم و انجام کارهای گروهی و خرید تیغ و تامین سایر نیازهای ضروری استفاده می شد.
نوشته شده توسط : تخریبچی
نظرات ديگران [ نظر]
نویسنده جدیدحذفآموزش بزرگترین اسلحه در جهانکرامات شهداء بعداز شهادتتوجه در نمازکرامات شهداء بعداز شهادتنیّت ها باید پاک باشدنشانى براى هشت سال بعدمین مسخره[عناوین آرشیوشده]